دریـــــــــابـــــاش
کفش کودکی را دریا برد
کودک روی شن های ساحل نوشت : دریای دزد
پدرش که صید خوبی داشت روی ماسه ها نوشت : دریای سخاوتمند
جوانی غرق شد مادرش نوشت : دریای قاتل
پیر مردی مرواریدی صید کرد روی ساحل نوشت : دریای بخشنده
موجی خشمگین نوشته ها را شست و گفت :
از این همه دورویی آدم ها خسته نشدی؟؟
دریا خندید و گفت :
به قضاوت دیگران اعتنا نکن اگر می خواهی دریا باش
Dryabash
Children's seaborne
Baby on the sand beach wrote: Sea Robber
His father was a good catch on the sand wrote: Sea generous
A young mother drowned wrote: Sea Killer
The old man made pearl fishing on the beach wrote: Forgiving Sea
Outraged by wave wash and said:
Did you tired from all this hypocrisy??
Sea laughed and said:
If you do not pay attention to the judgment of others, be the sea