ارتباط بين هوش هيجاني و خرده مقياس هاي سلامت رواني كاراته كاران نخبه
ا
مقدمه: امروزه پيشرفت ورزشكاران سطوح قهرماني به عوامل مختلفي بستگي دارد. شناسايي افراد مستعد از كودكي و نوجواني و
سوق دادن آن ها به سمت يك ورزش خاص، به همراه برنامه ريزي تمرينات فشرده جسماني و روانشناختي از جمله اين عوامل
مي باشد. براي مربيان مشخص شده است كه آمادگي روانشناختي ورزشكار يكي از عوامل موفقيت در اجراي مهارت و عملكرد
او به شمار مي رود و آمادگي رواني او نيز مانند آمادگي جسماني تنها با تمرين مهارت هاي روانشناختي ميسر است. به طور كلي
توانايي هاي هيجاني براي تشخيص پاسخ هاي مناسب در مواجهه با رويدادهاي روزمره، گسترش دامنه بينش و ايجاد نگرش
مثبت درباره وقايع و هيجانات، نقش موثري دارند. بنابراين ورزشكاراني كه توانايي تشخيص، كنترل و استفاده از اين توانايي هاي
هيجاني را دارند از حمايت اجتماعي، احساس رضايت مندي و سلامت رواني بيشتري برخوردار خواهند شد. امروزه بسياري از
پژوهشگران معتقدند اگر فرد از لحاظ هيجاني توانمند باشد، بهتر مي تواند با چالش هاي زندگي مواجه شود و در نتيجه از
سلامت رواني بهتري برخوردار خواهد شد. بررسي تحقيقات جين و سينها ( 2005 ) نشان داد هوش هيجاني با سلامت رواني
رابطه مثبت دارد و حتي مي تواند آن را پيش بيني كند. كارسون و همكاران ( 2000 )، نشان دادند هوش هيجاني داراي رابطه مثبت
با كاركرد اجتماعي و رابطه منفي با افسردگي و اضطراب دارد. در همين راستا پژوهش هاي صورت گرفته در زمينه رابطه هوش
هيجاني با مولفه هاي سلامت رواني در حيطه هاي عملكردي متفاوت نيز نشان داده اند كه اين سازه با سلامت رواني، شناسايي
محتواي هيجان و توان همدلي با ديگران و سازش اجتماعي و هيجاني همبستگي مثبت و با درماندگي روانشناختي و افسردگي
همبستگي منفي دارد . از ميان عوامل دخيل در كسب موفقيت ورزشي توجه به هوش هيجاني و سلامت رواني در ورزشكاران
ضرورت اساسي دارد. لذا با توجه به اهميت جنبه هاي كاركردي هيجان در سلامت جسمي و رواني انسان و به ويژه ورزشكاران
مطالعه و بررسي اين سازه و نقش آن در بهداشت روان مهم و سودمند به نظر مي رسد؛ همچنين اين ارتباط بيشتر در مورد افراد
عادي بررسي شده است در صورتي كه هر دو مولفه براي ورزشكاران بسيار ضروري است. بنابراين پژوهش حاضر در صدد است
تا ارتباط بين هوش هيجاني و سلامت رواني را در ورزشكاران كارته مورد بررسي قرار دهد.
روش تحقيق: اين پژوهش از نوع توصيفي _ همبستگي مي باشد. جامعه آماري آن را كليه ورزشكاران كاراته شهر كرمان ( 200
نفر)، تشكيل داده است. با توجه به كوچك بودن جامعه آماري؛ كل جامعه به عنوان نمونه آماري انتخاب شدند. براي تجزيه و
تحليل داده ها از روش همبستگي پيرسون و تحليل رگرسيون گام به گام استفاده شد. اطلاعات اين پژوهش با استفاده از دو
پرسشنامه استاندارد هوش هيجاني و سلامت رواني جمع آوري شد. پرسشنامه هوش هيجاني سيبرياشرينگ يك ابزار 33 سوالي با
1- Jiroft_university@yahoo.com
مجموعه مقالات اولين همايش ملي علم و كاراته ، اول تا سوم آبان 1390 دانشگاه تبريز
مقياس پنج ارزشي ليكرتي است كه داراي پنج خرده مقياس خودآگاهي، خود كنترلي، همدلي، مهارت هاي اجتماعي و خود
انگيزي مي باشد. پرسشنامه سلامت رواني گلدبرگ و هيلير يك ابزار 28 سوالي با مقياس چهار ارزشي ليكرت است كه شامل
چهار خرده مقياس علايم بدني، اضطراب، اختلال در كاركردهاي اجتماعي و افسردگي مي باشد. اعتبار و روايي پرسشنامه مذكور
در گروه هاي مختلف برآورده شده است. ( r =0/92 - 0/ در بيش از هفتاد كشور دنيا بين ( 82
6 سال ± 24 و سابقه ورزشي 2 /35± 2/ يافته هاي تحقيق: يافته هاي توصيفي تحقيق نشان داد كه 150 ورزشكار با ميانگين سني 49
در اين تحقيق حضور داشتند. نتايج نشان داد بين هوش هيجاني و مولفه هاي آن با سلامت رواني ارتباط مثبت و معني داري وجود
0) مي باشد. در صورتي / 0) و كمترين ارتباط مربوط به مهارت هاي اجتماعي ( 03 / دارد كه بالاترين ارتباط را خود كنترلي با ( 66
كه بين بعد مهارت اجتماعي و سلامت رواني ارتباط معني داري وجود ندارد. بر اساس نتايج رگرسيون، در گام اول متغير خود
كنترلي وارد معادله پيش بيني شد و نشان داد كه خود كنترلي به تنهايي 67 درصد از تغييرات سلامت رواني را تبيين مي كند. در
گام دوم متغير همدلي وارد معادله پيس بيني شد و ميزان ضريب تبيين به 73 درصد افزايش پيدا كرد و در گام سوم نيز متغير
مهارت اجتماعي وارد معادله شد و ضريب تبيين را به 76 درصد افزايش داد. ضريب استاندارد متغير ها در تمام گام ها در سطح
معني دار مي باشد. متغيرهاي خودانگيزي و خودآگاهي به دليل اين كه نقش معني داري در پيش بيني سلامت رواني p < 0/001
نداشتند، وارد معادله پيش بيني نشدند.
بحث و بررسي: نتايج اين تحقيق نشان داد كه هوش هيجاني با سلامت رواني رابطه مثبت و معني داري دارد، به عبارت ديگر، با
افزايش هوش هيجاني ورزشكاران، ميزان سلامت رواني آن ها نيز افزايش مي يابد. اين يافته با يافته هاي اسلاسكي و كارت رايت
2002 )، داودا و هارت ( 200 )، شاته و همكاران ( 1998 ) و جين و سين ها ( 2005 ) همسو مي باشد. نتايح تحليل رگرسيون براي )
بررسي مولفه هاي هوش هيجاني در تبيين سلامت رواني نشان داد كه مولفه هاي خودكنترلي، همدلي و مهارت اجتماعي تاثير معني
داري در پيش بيني سلامت رواني دارند. خودكنترلي به عنوان مهمترين مولفه به تنهايي 57 درصد از تغييرات سلامت رواني را
تبيين مي كند. ورزشكاران كارآمد در اين مولفه مي توانند از هيجان هاي منفي نظير نااميدي، اضطراب و تحريك پذيري اجتناب
كنند. اين ورزشكاران در طول مسابقات ورزشي كمتر با مشكل مواجه مي شوند و يا در صورت بروز مشكل به سرعت مي توانند
،( از موقعيت مشكل زا و ناراحت كننده به شرايط مطلوب باز گردند. اين يافته با نتايج تحقيقات كارسون و همكاران ( 2000
كياروچي و همكاران ( 2000 ) و اديب راد ( 1383 ) همخواني دارد. همدلي نيز به عنوان توانايي شخص در تشخيص هيجانات و
عواطف ديگران يكي از متغيرهاي مهم در پيش بيني سلامت رواني ورزشكاران است. اين توانايي علاوه بر اين كه ورزشكار را در
برقراري رابطه و تعامل موثر با ديگران ياري مي كند، نتيجه ديگري نيز در پي دارد كه عبارت است از دستيابي آسان تر و بهتر به
منابع حمايت اجتماعي كه خود مي تواند نقش بسيار مهمي در حفاظت افراد در برابر مشكلات و از جمله استرس ايفا كند. اين
يافته نيز با نتايج كياروجي و همكاران ( 2000 ) همخواني دارد. اگر چه نتايج تحليل همبستگي پيرسون نشان داد كه مهارت
اجتماعي همبستگي معني داري با سلامت رواني ندارد؛ ولي نتايج تحليل رگرسيون نشان داد كه اين مولفه از هوش هيجاني نيز به
مجموعه مقالات اولين همايش ملي علم و كاراته ، اول تا سوم آبان 1390 دانشگاه تبريز
عنوان يك متغير تعديل كننده نقش معني داري در پيش بيني سلامت رواني ورزشكاران دارد. از مهمترين ويژگي ورزشكاران
داراي اين قابليت، مهارت بيشتر در تعامل و ارتباط با ديگران است و همين امر ممكن است توجيهي براي تاثير اين مولفه در تبيين
سلامت رواني باشد. به طور كلي يافته هاي اين پژوهش و پژوهش هاي مشابه بيانگر اهميت نقش هوش هيجاني در تامين سلامت
رواني ورزشكاران و افراد عادي مي باشد.
منابع
1- Austin, E.J; Saklofske, D.H; Huang, S.H. S; & Mckeny, D (2004). Measurement of trait emotional intelligence:
testing and cross-validating a modified version of scuttle et al. (1998) measure personality and individual
differences. 36: 555-562.
2- Bar-on, R, (1999). The Emotional intelligence (EQ_I). A measure of Emotional intelligence (2th-ed). Toronto,
Canada: multi health P systems. Handbook of Emotional intelligence. Sanfrancisco: tossey-bass.
3 Carson, K; & Carson, P & Birkenmeier, B. (2000). Measuring Emotional intelligence: development and validation
of an instrument. The Journal of behavioral and apply management review. Vol 12, 237-268.
4- Ciarrochi, J; Chan, Y; & Bajgar, J. (2001). Measuring emotional intelligence in adolescents. Journal of
Personality and Individual Differences, 31, 1105-1119.
5- Ciarrochi, V; & Joseph, P; & Frank, K; & Anderson, S. (2000). Emotional intelligence moderates the relationship
between stress and mental health. Journal of personality and individual differences. Vol 31. 197-209.
6- Goldman, D. (1998).Working with Emotional intelligence. New York Bantan.اكبر زراعت پيشه 1، علي اكبر ملكي راد 2
1.عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد جيرفت، 2. عضو هيات علمي دانشگاه پيام نور شازند